۱۳۸۹ اردیبهشت ۹, پنجشنبه

بیانیه ی انجمن صنفی معلمان استان کردستان در خصوص روز معلم

به نام خدا وند جان و خرد 
"گرامي باد  دوازده  ارديبهشت  روز  معلم "
دوباره در آستانه ي دوازدهم ارديبهشت روز معلم قرار داريم .اما چونان سا ل هاي گذشته با دلي پر از اندوه و گلويي پر از بغض و صدايي گرفته از خشم به استقبال چنين روزي مي رويم.روزي كه تقويم هاي رسمي روز معلمش خوانده اند .روز كساني كه در كلاس هاي درس، دنيايي بهتر را بر دل تاريك تخته سياه حك كرده و پيش چشمان حزين كودكان مي گذارند. و شعله هاي اميد را در دل هاي كوچكشان زنده نگاه مي دارند.اما دريغ كه در دل اين " شعبده بازان لبخند در شب كلاه درد " اندوهي جانكاه برپاست.اندوه همكاران در بند ،اندوه فرزاد كمانگر ورسول بداقي ، هاشم خواستار و ديگر عزيزان زنداني.
اندوه تحقير ، آنگاه كه تمامي رسانه ها كرامت انساني ما را به بازي مي گيرند .وقتي كه تمام امكانات بكار گرفته مي شود تا معلمان سكوت اختيار كنند.حق تشكل ،حق تجمع ، حق ابراز آزادنه ي عقايد و حق انتقاد از آنان سلب مي شود.حال با حذف پايه اي ترين و جهان شمول ترين حقوق اجتماعي بشر ، از معلمان چه بر جاي مي ماند ؟انسانهايي ايزوله شده  در فضاي بيگانه شده ي كلاس هاي درس .هماره روز معلم براي تشكل هاي صنفي فرصتي بوده است كه معلمان در اتحادي مثال زدني به طرح مطالبات انباشته شد ه ي خود بپردازند.زيرا مسئولان آموزش و پرورش كه منافع خود را در به سكوت واداركردن معلمان زحمتكش مي دانند با اتكا به هيئت ها و دواير اداري فضايي استبدادي را در محيط مدارس ايجاد كرده اند .ما نيز چون ديگر همكارانمان در سراسر ايران رو به جامعه ي فرهنگ دوست ايران به طرح خواسته هاي خود مي پردازيم.نظام آموزش و پرورش ايران از بيماري هاي مهلك زيادي رنج مي برد كه مي توان برخي از مهمترين آنها را اينگونه برشمرد:

1-      اساسنامه ي آموزش و پرورش يا همان فلسفه ي آموزش و پرورش ،كتب درسي ،فضا هاي آموزشي ،آيين نامه هاي اجرايي ،همگي نظام آموزشي ايران را تشكيل مي دهند.اما تا چه حد مي شود اين دالانهاي تو در توي نظام آموزشي را به زير تيغ نقد سپرد و كارآيي واقعي آن را سنجيد.؟اگر راندمان تحصيلي به صورت دقيقي مورد بررسي قرار گيرد،هرساله شاهد افت تحصيلي نگران كننده خواهيم بود.اما هيچ كدام از مسئولين آ.پ حاضر به اعتراف به اين فاجعه ي ملي نيستند.بهتر است بگوييم اجازه ي طرح اين سئوال به هيچ كس داده نمي شود كه چرا كودكان آموزش مي بينند؟ وآموزش چه جايي را در زندگي آينده ي كودكان اشغال خواهد كرد؟؟ما قرار است كودكان را به كدام راه رهنمون شويم ؟ كتا ب هاي درسي ما آيا به بازشناسي و ارزيابي كودك از محيط اجتماعي كمك خواهد كرد؟ آيا به آنان ابزار لازم براي شناخت طبيعت  خواهد داد؟ آيا آنان قادر به تشخيص موقعيت خود در اجتماع هستند؟ به ياري كتابهاي ما ، كودكان از پايين ترين سن ها با خشونت جنسي آشنا شده و ريشه هاي بزهكاري را در وجود شان قرارداده  مي شود.تازه امروز مسئولين آ.پ از تفكيك كتب درسي بر اساس جنسيت مي گويند.اما هيچ گاه از تاثير اين نگرش درجامعه سخني به ميان نمي آيد؟در حاليكه دگر آزاري و خود آزاري جنسي موجود در جامعه ريشه در همين سياست دارد.انتظار مي رفت كميسيون آموزش و پرورش مجلس و وزارت آ.پ با تشكيل كميته هاي ويژه علت بي انگيزگي دانش آموزان را تحت بررسي قرار مي دادند.اما مسئولان راه جبران را در سياست هاي فله اي و كمي مي دانند. سال هاست براي جلوگيري از آشكار شدن واقعيت ،تحت عنوان تمركززدايي با حذف امتحانات نهايي مديران مدارس و معلمان را تحت انواع فشار ها قرار مي دهند تا از مردودي خبري نباشد.معلمان هر روزه شاهد قرباني شدن نظارت كيفي بوده و هستند..نظام آموزشي مترقي فقط با نگاه مترقي به انسان بوجود خواهد آمد.كودكان بايد در مدارس مفاهيم پايه اي چون نفي جنگ طلبي وخشونت ، دفاع از صلح و برابري انسانها ،آزاد انديشي ،پرسشگري ،شهامت علمي وعشق به محيط زيست را ياد گيرند.تنها آن وقت است كه مي توان شاهد شكوفايي استعداد ها ي واقعي كودكان بود.با رواج سياستهاي طبقاتي تحت عنوان خصوصي سازي ،هر روز كودكان بيشتري از آموزش بي بهره مي مانند.با وخيم تر شدن اوضاع اقتصادي بچه هاي زيادي كلاس هاي درس را رها كرده و به صف كودكان كار مي پيوندند.آيا بدون در نظر گرفتن عدالت آموزشي براي همه ،آموزش رايگان و اجباري و ممنوعيت كار كودكان مي شود در انتظار تغييري بنيادين در نظام آموزشي بود.متاسفانه با تاكيد بر بومي سازي تمام دستاوردهاي قرن هاي متما دي بشريت هيچ انگاشته شده و مورد غفلت آگاهانه قرار مي گيرند.پيشرفت هاي محيرالعقول بشر در رشته هاي مختلف علمي مي تواند آموزش ما را بر اساس آخرين استانداردهاي بين المللي بيمه كرده وشاهد خروجي مناسب در دستگاه آموزش و پرورش باشيم.همانگونه كه ما به خيام وسعدي مي باليم ،آن دانشمندان بزرگ به تمام بشريت نيز تعلق دارند .پس تدوين نظام آموزشي مدرن بدون استفاده از آرا بزرگان مغرب زمين كاري عبث خواهد بود. 

2-      معلمان چونان بازو هاي اصلي نظام آموزشي با مشكلات و مصائب زيادي دست به گريبان هستند.مشكلات لاينحل معيشتي ،فضاي خرد كننده ي كلاس ،دستورات و بخشنامه هاي غير عقلاني و مديريت هاي غير تخصصي تنها بخشي از مشكلات و مشقات اين قشر زحمتكش است.در سال جاري يعني اواخر فروردين ماه تبليغات رسانه اي شديدي تمام جامعه را در بر گرفته است .از بيمه اي ، داستان ها ساخته اند كه وزارت خانه هاي ديگر سالهاست مبالغ بيشتر آن را دريافت كرده اند.از كارت خريدي سخن مي گويند كه قرار است تمام كاركنان دولت ازآن بهره مند شوند ولي همگي آن فقط به حساب تغيير وضع معيشتي معلمان گذاشته مي شود.از اجرايي شدن طرح حذف سوبسيد ها سخن به ميان مي آيد بدون آنكه با اتحاديه هاي كارگري و سنديكا ها و كانون هاي صنفي معلمان مذاكره اي بعمل آيد.از يك طرف حداقل دستمزد سيصد هزار تومان اعلام مي شود واز سوي ديگر  طرح  رها شدن سوبسيد در سال جاري اجرايي مي گردد. حال اين تناقض بوجود آمده چگونه حل و فصل مي شود؟اجرايي شدن اين طرح فقط يك سويه دارد آنهم بيرون كردن كودكان بي بضاعت از كلاس هاي درس و روانه كردن آنها به بازار پر خشونت و غير انساني كار است.معلمان هر روز در كلاس هاي پر جمعيت  بايد كودكان بيزار از مدرسه را سر نيمكت هاي خشن و بي احساس نشانده و شاهد تحليل رفتن خود وبچه هاي مدرسه باشند كه روزانه در مقياس بيشتري آلوده ي بزهكاري مي شوند.در سيستم نخ نما شد ه ي آموزش وپرورش ،معلمان در تصميم سازي ها مشاركت نداشته و ندارند .مسئولين اداري با روش رضا خاني و كاملا ٌ عمودي در اتاقك هاي فكري خود تصميم گرفته و معلمان را ملزم به اجراي آنها مي كنند.حال آنكه معلمان بيش از هر كس ديگر به طور عملي با ظرفيت ها و كاستي هاي آموزش در ايران امروز آشنا هستند.پس دمكراتيزه كردن آموزش و پرورش يكي  از اصول مسلم آموزش نوين مي باشد.تشكل هاي صنفي معلمان قادر بوده در تمام سطوح آموزش و پرورش با ارايه برنامه و راهكار هاي مناسب آموزش در ايران را علمي نموده و با به نقد كشيدن وضع موجود ،جامعه را به سوي وضع مطلوب سوق دهد.

همكاران فرهيخته   
همانگونه كه اطلاع داريد گروهي از مسئول ترين معلمان ايران در بازداشت بسر برده و كساني چون فرزاد كمانگر منتظر اجراي حكم اعدام هستند.كساني چون رسول بداقي ماهها بدون آنكه محاكمه شوند در زندان بلا تكليف هستند.بدون شك خانواد ه هاي معلمان در بند در حال سپري كردن سخت ترين روزهاي خود هستند.اما آنچه باعث تاسف است اين است كه روند محكوم كردن معلمان منتقد سرعت بيشتري گرفته است.اين معلمان و خانواده هاي آنان نيازمند توجه بيشتر ما به آنان هستند.فقط با حمايت از دوستان دربند ومحكوم است كه همبستگي و اتحاد ما معنايي مي يابد.انجمن صنفي معلمان استان كردستان ضمن حمايت قاطع از معلمان دربند و اعلام پشتيباني از تشكل هاي صنفي كشور از مقامات جمهوري اسلامي مي خواهد با آزاد كردن اين معلمان جامعه ي فرهنگيان و دانش آموزان ايران را از نگراني برهانند. 

ارديبهشت  1389

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از نظر و لطف شما متشكرم.